مهارتهای یادگیری -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM           
گروه آموزشی حرفه و فن کنگان گروه آموزشی حرفه و فن کنگان گروه آموزشی حرفه و فن کنگان گروه آموزشی حرفه و فن کنگان گروه آموزشی حرفه و فن کنگان گروه آموزشی حرفه و فن کنگان
درباره وبلاگ


این وبلاگ در تاریخ29/11/1386 توسط سرگروه حرفه وفن کنگان طراحی گردیده است.امید است همکاران، دوستان و دانش آموزان عزیز با نظرات و پیشنهادات سازنده خود،در هر چه بهتر شدن مطالب این وبلاگ مرا یاری نمایند.
آرشیو وبلاگ
نویسندگان
 

مهارتهای یادگیری

 

فعالیتهای آموزشی ضمن تدریس

 بعد از مروری بر مفهوم یادگیری و نظریه های یادگیری و کاربرد آن در کلاس وارد بحث فعالیتهای آموزشی ضمن تدریس می­شویم.

وقتی ما به عنوان معلم وارد کلاس می‎شویم و می‎خواهیم آموزش بدهی اولین عنصری که در ذهن ما تداعی می‎شود این است که چگونه با شاگردانمان ارتباط برقرار کنیم. در این جلسه ما در مورد مفاهیم ارتباط کاربرد آن در کلاس درس بحث می‎کنیم.

ارتباط ازنظر لغوی، لغت « کامیونیکشن »‌ است که در کتابهای فرهنگ به معنای ربط دادن، ارتباط داشتن پیوند دادن، اشتراک داشتن و تجربه مشترک بکار رفته و حتی در فرهنگ معین 19 لغت برای آن هست. اگر به ریشه لغت لاتین آن توجه کنیم ، کامیونیکیشن ، ریشه‎اش کامیونیست است .

کامیونیست یعنی چه؟ این همان لغتی است که در بلوک شرق برای حکومت سیاسی یعنی کمونیست بکار می­رودو این لغت هیچ ربطی به بلوک شرق و غرب ندارد.همچنان که ما در ادبیات خود کلمه خر را بکار می­بریم یک جامعه سوسیالیستی هم بگوید خَر، پس ارتباط یعنی اشتراک فکر، اشتراک اندیشه تجارب مشترک. نبابراین ما زمانی با هم ارتباط برقرار می­کنیم که دارای تجارب مشترک باشیم. در یک کلمه، من برای برقراری ارتباط با شما، کافی نیست تنها بازبانتان صحبت کنم بلکه باید به تأثیر و تأثر بپردازم. درحالیکه بعضی فقط به انتقال تأکید دارند و بسیاری دیگر معتقدند و قتی می­توان گفت ارتباط برقرار شده که بین گیرنده و فرستنده تأثیر و تأثر بوجود آید.

گفت ارتباط برقرار شده که بین گیرنده و فرستنده تأثیر و تأثر بوجود آید.

پس ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده با استفاده از علائم به منظور تأثیر و کنترل و هدایت . این کنترل به معنی کنترل از بیرون نیست. بلکه منظور این است که او را تحت تأثیر قرار دهم که او مثل من باشد. به قول ارسطو یا افلاطون : « هدف از ارتباط اقناع دیگران است.»

 به فرض مثال: من می­خواهم در زمینه علمی با یک نفر بحث کنم، در واقع می‎خواهم افکار و اندیشه خود را به او منتقل کنم. زیرا می‎خواهم او مثل من باشد. بنابراین تدریس هم یک نوع انتقال است.

به همین عبارت دقت کنید. پرایسز را بعضی پروسه و جریان فرآیند ترجمه کردند، پرایسز حرکتی است مستمر و دائمی که در درون آن عوامل متعددی هستند که دائماً در حال تعامل هستند و این تعامل موجب حرکت فزاینده می‎شود. مثل جریان آب یک رودخانه و حتی بعضی معتقدند که فرآیند ابتدا و انتها ندارد. اگر این چنین است آیا ارتباط یک فرآیند است؟ من و شما امروز همدیگر را دیدیم و شناختیم. بعد از این دوره شاید همدیگر را نبینیم . آیا می‎توانیم بگوییم این یک فرآیند است؟ بله، حتی در یک لحظه باشد. چرا؟ چون دو ؟؟؟ کل فیزیکی نیست که با هم ارتباط نداشته باشد. دو فکر است . اندیشه من محصول دنیای بی­نهایت است. ساخت ذهنی من، تجربه من، حاصل سالها زندگی من است. می­توانم بگویم از کجا نشأت گرفته، از پدر و مادرم ؟!

فرهنگ بهرحال یک دنیایی است که ابتدایش مشخص نیست و انتها آن، تأثیر و تأثری است که روی همدیگر خواهیم گذاشت. این یک دنیای دیگر است.

بنابراین ارتباط من و شاگرد در کلاس درس، درست است که دو عنصر در کنار هم هستیم ولی دو ساخت ذهنی و دو تجربه است. به زبان ساده­تر اگر درس را که می‎خواهم بگویم از جایی شروع کنم که هم او بلد است هم من. چون هر دو تجربه مشترک داریم ، پس بین ما ارتباط برقرار نخواهم شد.

پس باید در فرآیند به نکات مشترک توجه کنیم .

انتقال پیام از فرستنده به گیرنده. فرستنده کیست؟ در فرآیند تدریس فرستنده معلم است و یا ممکن است اصلاً انسان نباشد و یک منبع، کتاب و یا صدا سیما باشد و یا حتی سرس که ممکن است فرستنده باشد یا خیر.

 فرستنده چند ویژگی باید داشته باشد:

1ـ فرستنده باید خود را بشناسد. شاید تعجب کنید و بگویید مگر می‎شود انسان خود را نشناسد. این خود شناسی نه تنها از دیدگاه خود فرد است بلکه از دیدگاه مخاطب است. مثلاً‌ شاگردان من چه تصویری نسبت به من دارند. اگر دانش جویان ما از قبل در ذهن خود این را داشته باشند که این استاد بی‎سواد است باور کنید تا مدتها هر چه بگوییم هیچ کس گوش نخواهد کرد.

 بنابراین در جریان ارتباط ما موظف هستیم که خودمان را بشناسیم از دید مخاطبمان. اینکه چه نگرشی نسبت به ما دارند. آیا او دیدگاه علمی ما را به عنوان یک معلم قبول دارد.

معلم به عنوان یک ارتباط‎گر باید محجوب و معقول باشد. محجوب یعنی اینکه هم بچه­ها شخصیت او را دوست داشته باشند و هم وی با بچه ها رفتار عاطفی داشته باشد و مقبول باشد یعنی اینکه از لحاظ علمی مورد قبول باشد.

حال سؤال اینجاست که اگر دانشجویان من در شناخت من اشتباه کنند و آنگونه که هستم مرا نشناسند باید عصبانی شوم ؟ خیر . نگرش آنها چه مثبت و چه منفی باشد برای من فرستنده پیام و ارتباط اگر بسیار حائز اهمیت است. چون باز خورداست و من می‎توانم براساس آن تصمیم بگیرم و رفتارم را اصلاح کنم . و بعد آن نکات منفی ارتباطی را از بین ببرم تا بتوانم اثر بگذارم.

اما مقبولیت ؛ شاگرد من از لحاظ علمی مرا قبول داشته باشد و من به عنوان ارتباط‎گر چه موقع می‎توانم کلاس را اداره کنم و خوب تدریس نمایم.

غیر از رفتارهای شخصیتی من، تسلط من بر موضوع درس بسیار مهم است. شناخت من از انواع الگوها، شناختها و روشها و متدلوژی مهم است.

به همین دلیل می‎گوییم معلمی تنها یک فن نیست بلکه یک هنر است. معلم هم شیوه های ارتباطی را باید بلد باشد و هم بر موضوع و پیام تسلط داشته باشد.

معلم باید توانایی شاگرد و زمینه های علمی و فرهنگی و حتی مشکلات او را بشناسد. ممکن است بگوییم این کارها سخت است. بله. هیچ کس در هیچ زمانی نمی‎تواند تمامی ویژگیهای و خصلتهای فرد دیگر را بشناسد. بحث ما شناخت نسبی است اما این شناخت نسبی چگونه حاصل می‎شود؟ یا بقول بسیاری از متخصصین امر ارتباط ، افشای نفس درمقابل افشای نفس صورت می‎گیرد یعنی چه؟ یعنی من معلم در کلاس درس به عنوان یک ارتباط گر با مخاطبین خودم و اقعاً‌ خالصانه برخورد کنم. نقش بازی نکنم ، آنگونه که هستم باشم و در فرآیند ارتباط باید موقعیتی را به وجود بیآورم که شاگرد نترسد و نظرات خودش را بگوید. و اانچه را که شاگرد می‎گوید برای من،‌چه مثبت و چه منفی برایم سازنده است . چون من براساس آن می‎توانم گامهای ارتباطی خود را بردارم.

 نکته چهارم پیام است یعنی چه؟

آنچه که در ذهن یا منبع پیام ارسال می‎گردد. پیام شامل سه قستم است:

1. کد یا علائم : یعنی من و شاگرد اگر ده ساعت در اینجا باشیم ولی مفاهیم ذهنی را بصورت رمز درنیاورم قابل انتقال نیست. بنابر این من فرستنده پیام باید با این معنا را بصورت علائم قابل شناخت در بیاوریم. و من در فرآیند ارتباط بایداز علائمی استفاده کنم که هم شاگرد من می‎شناسد و هم من، من نمی‎توانم قبل از اینکه حرف X را توضیح دهم در ریاضی با بچه ها روی مجهول کارکنم . اول بایداین علائم را به آن یاددهم .

 2. محتوا که در درون این علائم است. محتوا در ذهن است در کلمات نیست، به عبارت دیگر معنا در درون است در کلمات نیست بهمین دلیل گاهی از یک کلمه چندین معنا استنباط می‎شود.

معلم باید بفهمد که معنا چگونه ایجاد می‎شود. وقتی شما یک کلمه یا مفهوم را بصورت رمز منتقل می‎کنید این وارد منبع ذهن می‎شود. اما اینکه چه عبارتی، چه معنایی را در ذهن من برمی‎انگیزد. بستگی به ساختار ذهنی من دارد نمی‎شود از قبل پیش‎بینی کرد در اینجا معلم یعنی چه و چه کار باید بکند.  من دارم فرمول می‎نویسم و تمرین حل می‎کنم. نباید استنباط کن همه مثل من می‎قهمند. باور کیند به تعداد شاگردان ، معنا در ذهن بچه ها ایجاد می‎شود. هر چقدر شما براساس زمینه مشترک و علائم مشترک حرکت کنید ارتباط شما بیشتر است در همان معنا.

 3. « تریتمد » یا نحوه ارائه. همه معلمین می‎دانند که نحوة ارائه چقدر موثر است. گاهر معلمی را می‎بینیم که مسلط است بردرس. اما قدرت انتقال و قدرت کد گذاری، قدرت اراده خیلی قوی ندارند. متأسفانه از چنین آدمی، اغلب دانشجویان گله‎ مندند.

گفتیم علاوه بر تسلط بر علم باید نحوه ارائه را نیز بلد باشد این درمورد فرد. اما در مورد علائم دو قسمت داریم، عنصر و ساخت. در تعریف عنصر می‎گوئیم:

 4.« کوچکترین واحد ارتباطی است .»

مثلاً‌ اگر بخواهیم با جملات با بچه ها ارتباط برقرار کینم هر کلمه من می‎شود یک عنصر و باید در انتخاب عنصر دقت کرد. کلماتی را برای بچه ها بکار می‎بریم باید معنادار باشد. هم او بفهمد من چه می‎گویم وهم مِن معلم . اگر مشترک نباشد نمی‎توا‎نیم ارتباط برقرار کنیم. عنصر مهم است. اما در کنار عنصر، ساخت« استراکچر»‌ داریم. ساخت یعنی چه ؟ نحوه قرارگرفتن عنصر در کنار هم را ساخت گویند.

 آیا در فرآیند ارتباط عنصر مهم است یا ساخت. عنصر بدون ساخت و ساخت بدون عنصر نداریم. بنابراین یک ارتباط‎گر هم عنص خوب و هم ساخت خوب را باید انتخاب کند.

بعدعلائم و نشانه های طبیعی داریم . مثل چهره و ضربان بنض. نشانه های تصویری داریم. مانند عکس که هرکدام از اینها تعبیر و تقسیر دارد.

اغلب علائمی که ما در کلاس درس داریم نشانه های قرار داده‎اند. مانند کلماتی که بکار می‎بریم، فرمولهایی که می‎نویسم . اینها قراردادی‎اند. اگر این علائم و پیام را خوب انتخاب کینم باز ما یک کانال و مسیر داریم که حامل پیام است مثل یک فیلم. کانالی که انتخاب می‎کنیم . کانال کوشه چشم است. همه اینها اثر می‎گذارند. حالا دربازه موانع ارتباط بگوئیم . ما دو دسته موانع داریم. موانع درونی ارتباط وموانع بیرونی. موانع درونی آن دسته از عواملی هستند که اختلال در سیستم ایجاد می‎کنند. مثل اینکه فرستنده نتواند خوب بفرستد و یا پیام خوب رمزگذاری نشده باشد و تجارب مشترک وجود نداشته باشد به فیدبکها توجه نکنیم اینها همه عوامل درونی هستند.

اما گاهی عوامل از بیرون اثر می‎گذارند. جریان پیام را مختل می‎کند. برای مثال در کلاس درس. بیان شفاهی خود عامل ارتباط است ولی اگر ازحد بگذرد، موانع ارتباط می‎شود.گوش را اشباع می‎کند و ارتباط را قطع می‎نماید. جالب نبودن پیام. چیزهایی که برای بچه ها می‎گوییم پیام را قطع می‎کند. باز یک موانع داریم تحت عنوان انتقال منفی ؟ انتقال منفی یعنی چه ؟ شاگردان وقتی حرف مرا می‎فهمند که زمینه قبلی داشته باشند یعنی اطلاعات قبلی آنها بتواندبه فهم مطلب جدید آنها کمک کند ولی گاهی پیش می‎آید که اطلاعات گذشته او را به اشتباه بیندازد .

مثلاً‌ دانش آموزی را فرض می‎کنیم که مرغ را دیده و شتر را هم دیده باشد و حالا شما شترمرغ را توضیح می‎دهید آن می‎آید حیوانی را تصور می‎کند که نصف آن مرغ است و نصف شتر اگر بخواهیم این موانع را از بین ببریم باید از علائم و تصاویری استفاده کنیم که کاملاً‌در ذهن بیاید و یا از عوامل فیزیکی استفاده کنیم.

یکی دیگر از موانعی که غالباً‌ در کلاس درس ما وجود داردو دیدریم یا رویا در بیداری است به قول بعضی‎ها خواب در بیداری و یا خیال بافی یا رویایی شدن است. این چیست.؟

شما می‎بینید که دانش‎ آموزان به شما نگاه می‎کند در حالی که این دانش آموز در کلاس حضور ذهنی ندارد و ارتباط قطع گردید. چرا این حالت پیش می‎آید؟ می‎گوییم اگر خاطرات،‌ مفاهیم، ذهنی خود فرد برایش جالبتر از مفاهیم کلاس باشد. مفاهیم کلاس را پس می‎زند. ممکن است همه عوامل بیرونی اثر بگذارد و هم عوامل درونی. معلم خوب، معلمی است که تلاش کند کلاس را بطوری جذاب کند و کانال را به نحوی انتخاب و به عوامل جوری توجه کند که این نوع موانع در کلاس حذف گردد و اگر اینکار را نکند صددرصد دچار مشکل می‎شود.

 چه جوری بفهمیم که فرد دچار « دیدریم » ‌شده است ؟

 چهره ها را نگاه کنید، چهرها ابهام دارد . به شما نگاه می‎کند ولی آگاه نیست سؤال می‎کنید می‎گوید . بله آقا! همین بله آقا گفتن یعنی اینکه او در کلاس نبود. در این حالت سعی کنید اول از بغل دستی بپرسید ببینید او بیدار می‎شود یا خیر . اگر نشد خودش را صدا کنید ، وقتی بیدار شد بگویید من این را گفتم . نظر شما چیست؟ توصیه می‎کنم بدون اینکه اطلاعات خود را در اختیار او بگذارید از او سؤال نکنید. چون ممکن است شاگرد افکار درونی خود را هویدا سازد که این صحیح نیست.

بنابراین سعی کنید فیدبکها را نگاه کنید ، همین نگاه کردن شاگرد به ساعت فید بک است .یعنی شاگرد خسته شده است. وقتی فیدبکها را توجه کنیم. شاید براساس آن می‎توانیم بسیاری از موانع را حذف و یا کنترل کینم.

منبع: شبکه آموزش سیما




موضوع مطلب :

          
شنبه 87 دی 14 :: 7:29 عصر

پیوندها
آمــار سایت
رتبـه ما در گوگل
فروشگاه اینترنتی

فروشگاه اینترنتی میهن مارکت

فروشگاه اینترنتی میهن مارکت

به وقت کنگان
امکانات جانبی